همین سن پسرانودختران روستا به ۱۴ تا ۱۵ میرسیدسوال میکردندکهچرا به این چشمه میگویندچشمهزیبا و بزرگان ازجواب دادن ترفه می رفتند چکن سرگذشت این نام برای جوانان ونوجوانان بی شرمی تلقی می شد. یک روزدلداریکی از جوانان روستا ازمادرش سوال کرد نادر چرا به اینجشمه میگویندچشمه زیبا مادرباهوش درجواب پسر باهوش خودش گفت پسرم دختری بوده به نام زیباودرمحل این جشمه مشک آبش پاره شده وتمام بدنش خیث می شو به همین علت اسم اینچشمهراگذاشتند چشمه زیبا. پسرگنجکاو دواندوان بهجمع جوانانروستا می پیونددومیگویدبچه ها من علتنامگزارب چشمه زیبارا پیدا کردم یکروزدختری بنام زیبامشکآبش سرچشمه پاره میشودولباسش خیس آب میشودو اسمچشمهرا به نام اینرپدخترنیگزارتگند. ساربان روستا که آدممیرمردی بود به جمع جوانان اضافه میشود. ومتوجه مشاجره جوانان میشود جلونی آیدو ازجوانی میپرسدکه َما چرا مشاجره می کنید ؟؟ یکی ازبچه هاجواب میده آکهما نیخواهیم بدانیم که چرا اسم اینچشمه بالادستروستارا چشمه زیبا می گویند پیرمردنی گویدمن علترا به شما میگویم به شرطی که علت آندرهمینجا ابدیل به سکوت شودوگرنه دعوای خونین بهراه نی افتد چندتا ازجوانان بهمحض شنیدن اینجمله ازدهان ساربانکنجکاو می شود و شترچران یا همان ساربان کم شانس میگویدبچه ها دراین روستا پنجاه سال قبل یکدخترخیلی زیباوخوشکل دراینروستا بوده استکه الان هم هستوخیلی پیرشده است و خان اینروستا باتفنگش میرود سرچشمه برای شکارکبک وجشمش می لفتدبه زیبا خانم و وسوسه میشود و بعزیبا پیشنهادرابطه را میدهدولیزیبا دخترپاکی بوده وبع پیشنهادخان جواب رد میدهدو خان هم یکتیرباتفنگش شلیک نی کندوزیبا بهوحشت می افتدو تسبیم خان میشود و خان حرام زاده به ایندخترشجاع تجاوز میکندو ازاون زمان اسم اینچشمه به نام اوگذاشته می شودچون زیبا روزبعدازاینموضوع سرهمینچشمه زهر نی خوردوخودکشی می کند. و جنازه زیبارا با آب هنینچشمه غسلدادندو درروی تمه چشمه به خاک سپردندو این سرنوشتزیبادرس عبرتی برایدختران اینروستا شده است که تتهایی اصلا دنبال آب وهیزم نروند و طمعه نابکاران نُشوند. رحمت بر زیبا وجاکی زیبا و لعنت برخان وناپاکی خان