زن خائنبه شوهر  

بادختری ازدواج نمودم که یکدوره نامزدداریراگذرانده بودو منم فکر ک دم که چون یکدوره نامزدیرا گذرانده است بایددخترسازگاری باشد د اوایل ازدواج چندنفرازاقوام دور ایندخترگفتند که خودترا باگربه بهکیسه کرده اید واینرخانواده سازگاریباهیچ کسیرا نداردچونپدرش دیوانه است ومادرش هم شارلاتان است ودخترانشان هم مثلپد وماد رشان است درآن دوره که یکخانه صدمتریبا صدمترزمین حیاط به دویست هزارتومان درشهرستان ما بود. بودپدرایندخت رازمن ۲۰۰ه ارتومان شیربها گرفت که یعنیپول خریدیک خانه و دخترمعلم بودومنم هم کارمند موقع تهیه جهازشد من زک جهازشاهانه تهیه نمودم. وایندخت وپد رش حتی یووسیله هزارتومانیتهیه نکرد یکشب که ک گهمکارمرا خانوادگیدعوت بهشام کرده بودیم خانم همکاروقتی تخت خواب وس ویس مذی ایی هتنفره سلطنتی و وسایل گران قیمترادیدگفت خانمت قدراین ندگیرا نیداندچونجها درجه یکیتهیه کرده است خانم همکار درجوابش گفت حیف چون زحمتی نکشیدی قدراین زندگی را نمیدانی. گفت من هیچی تهیه نکردم همه را آقا تعیه ک ده است خانم همکار جوابش گفت حیف که قدراین زندگی را نمی دانی چون هیچ زحمتی را متحمل نشده ایدد آبانماه اینخانم شارلاتتاندحامله شدو در بهمن جاه رفت آمپول اسروژسترون ۴ عددت ریق نمودو جنین ا سقط کرد و آقا هم دیدکه این حانمتمامپولحقوثگقشرا بهپدرومادرش می دهد. وهیچ دلبستگیبه زندگی ندارد و در زمستان ۱۳۸۳ ایندخترخائنرا ا زندگی خودبیرون کردو چندبا اینزن خائن نامه نوشت و بهحضورآقا آمدکهمیخواهم به ب گردمبهزندگی ولی آقا درجوابش گفت تود ۱۲ بهمن ماه ۷۷ که بچهرا سقط کردی ا ندگیم خارج شدی و تورا دیگرقبول نمی کنم. برودنبال هما خانواده خائن خودت آنپدردیوانه ومادر شارلان وگدای خودت و چوب جداییرا به صورت زنخائنی زد که برای همیشه بروددنبال یکس ی کهمثل خودشبا اورفتارنماید واوبع یکمردیدیوانه ازدواج کرد و مشغول زندگیخفت باری است مرگ ونفرینبر این زنخائنباپدری دیوانه ومادرشارراتان بافتمیل جغطایی خ معدند ب حیاط باریک زردرنگ وهمهدخت ان اینخانواده همگیدوتا سه ا واج دارندوجادرشان ۳۵ عقدداردچون شوهرش ۳۵ ج تبه زنشرا طباق داده ودوباره برگردانده است

پیروان حضرت ابراهیم

بیشترملمانان میدانندکه اولین بت شکن تاریخ حضرت ابراهیم است و حضرت ابراهیم درواقع پیروانیداشت به نام حنفیان و و وقتی حضرت محمدله پیامبری مبعوث شدند رعدازخلافت خرفایراشیدین کسانی تحت عنوان بنیان گزار مذاهب چهارمذهب اصلی بوجودآوردندکه مذهب شافعی توسط امام شافعی و هنبلی ومالکی وحنفی چهارمذهب اصلی نسلمانان جهان به شمار می آیدومذهب پنجمی که بهنام مذهب شیعه نامیده میشودومیروان اینمذهب مدعی هستند که بنیان گزارمذهبشان از نوادگان حضرت محمد است. اگرواقعن برادران اهل تشیع چنین ادعای دارندومی خواهندقدمت نذهبشات گن را قدیمی ترازجهارمذهب اصل ب انتد بایدمتوجه باشند که مذهب حنفی دارای قدمت بیشتری است و حنفیان درحقیقت از یکتا پرستان وچیروان حضرت ابراهیم نی باشند مس قدمت مذهب حنفی چیزی درمورد تاریخ یکتامرستی درجهان اسو گت وحنفیان بایدبه خودببالند کهدارای مذهب اصیل اسلامی اززماندحضرت ابراهیم می باشند. واگرکسی ازبرادران اهل تشیع مدعی کذب اینمطلب گردد ما هم به آنان نیگوییم که اگرشما مذهب خودتانرا به نوادگان میامبرنسبت نیدهیدمس چرا ما این ادعارا تگنداشته باشیم وادعای ماباتوجه به نام مذهب ما به صداقت نزدیکتر است پس ازاین ره بعدکسی نبایدمذهب حنفی را زیرسوال ببردچکن این باعث افتخار است که پیروان مذهب حنفی همان حنفیان یکتاپرست حض ت اب اهیم هستندوجای هیچ شک وشبهه ای وجودندارد که مذهب حنفی تنها مذهبی است که ازقدیم الایام یکتاپرستبوده اندو ازکسانی هستند که بلافاصله پیامبری حضرت محمدرا پذیرفتندو دررکاب پیامبرباعث بسط وگسترش دین اسلام گرریده و دوامپراتوری بزرگ جهانرا ازقدرت ساقط نمودند و ووجوداینیکتاپرستان یعنی حنفیان بزرگترین گروه زکتاپرستی هستند که فعلآ بیش ا یکمیلیاردمسلمان اهل سنت را همین حنفیان دربردارد اگر قراربهدروغ گوزی بلگاشدما هم نیتوانیم متوسل به دروغی باشیم که احتمال قبول آن بیشتربه نظر می رسد. پس ا ازن به بعدپیروانمذهب حنفیبایدبه خودببالند که دارایچنینمذهبی هستند کهگذشتگان اینمذهب ازیکتاپرستان وپیروان حضرت اب اهیم می باشند.( اینمطلب بدون استنادبه منابع تاریخی نوشته شده است فقط بر اساس تفکراحساسی نوشته ام.

دوست وهمکار     دوستداشتنی( مرحومرضا صمدی

او باسختی وتلاش زیاد توانستد دیپلم اتومکانیک را بگیرد.وکسانی که ازرشته اتومکانیکاطلاعاتی دار می داند که چهارسال رشته اتومکانیک هنرستان صنعتی به اندازه ۱۵۸واحددرسی کارشناسی اتومکانیک سخت است. رضا صمدی وقتی که توانستجزئ هشت نفر یباشدکه توانسته بودنددیپلم بگیرندبود ازخوشحالی به پ وست نمی گنجیداو متولدشده اوج حکومت جادشاهی ای ان بودیعنی متولد۱۳۴۶ وچون دوران طفولیتش هم زمان بود . با موسیقی محلی خراسانی که ازمرکزتایبادپخش می شدو بعدازظهرها ساعت پنج بعدازظهر تازستان همه مردم فرش هارا جل وی خانه شانپهن میزک دند وبه موسیقی محلی گوش می دادندوخوش بودندو رضا هم ازهمان دورانطفولیت با قابلمه ودبه آب تنپو میزدو ترانه های آغاسیرا تمرین می کردو ا دورانراهنمایی را درحکمومت پادشاهی سپ ری نمودو ترانه خواندنش هم منع قانونی نداشت بلکه کسانی اورا تشویق می کرد.ندوقتی وارد ورخه متوسطه شد دیگرازحکومت پادشاهی اثری نبود و حکومت جمهوری اسلامیبا ترانه خواندن کترانه خوان هامیانه خ وبی نداشتولی رضا صمدی خودش ا محدود نکردبلکه زنگتفریح ویا زنگ نهارونماز با همکلاسی ها میرفتند پشت ساختمان مدرسه وترانه های آغانی را جی خواندو بقیه ب۰ه ها همگوش می کردند. واوفکرجیزکردکهحکوجت جدیدمثل حکومت قبلی به آواز وصدا اهمیت می دهد. ولی نه اینطورنبود وحکمت جدیدجیخواست که آوازه خوان بجای ترانه خواندن بایدروضه خوان ویا ترانه های مثل آهنگران بخواند. ولی رضا صمدی اهل روضه خوانی نبودبلکه یک جانواری داشت با بیست نوارکاست که همه حاجل ترانه های معروف ازخوانندگان معروف بود.رواودنبال گ فتنمجوز خوانتدگی بود و بعدازگرفتندیچلم یکجادرپیر داشت ویکخواهرمعلم وحیاط تمیزومرتب خاکی وپکهمشتمل ا یک هال ۴در۵ و یکآشپزخانه درانتهای هال و دواطاق یکی سمت چپ ودیگری سمت راست واتاق رضا یک ضبط وتعدادی کتاب و تعدادی نوار کاست د د آذرما یعنیرچهاردهم آبانماه سال ۱۳۶۹ نهضت سواد آموزی ازافراددیپلم برای تدریس در پایه هایبزرگساران و کوچک سادان روستاهایدور استخدامداشت وآقارضا د این آزمون ثبت نام کردو باممره خوبی قبول شد و برایش یکدوره سه ماهه آمو زش تدریس درمقطعه ابتدایی گذاشتندو اولین سال تدریس ایشان در وستایی بافاصله ۱۲۰کیلومتری د منطقهجنت آباد شهرستان تربت جام بودودرپایه پنجم تدریس داشو درپایان سال همهدانش آمو ان پنجم درامتحاننهازیی قبول شدندو قبولی صد درصدداشت. درهمین سال ما چنج معلم جوان کهسن رین۲۰تا۲۵ سال د وستایی کهنه آب لوله کشیداشت ونه برق ونه گازونه جاده شوسه د این وستا شب ها دراتاق است احت رَضادبه پلاستیکی خالی ااز آب را بر میداشت وتنپو می زدو ترانه های آغاسیرا خیلی یواش می خواند باوجوداینکه مامعلمان ازدعوتی رفتن وازشرکتد جشن عروشی وعقدی محروم بودیم و هیچ کجاحق شرکت نداشتیم واگرکسیمثل آقارضانبودهمه مادریکاطاق کوچودچارافسردگی جی شدیم وتنها سرگرمیماپنج معلم همین ترانه خواندن آقارضا بود. سال تحصیلی رهپایان رسیدو د شهریورماه سال ۱۳۷۱ من و رضا صمدی ورشیدرشیدیرفتیم به نهضت که دریک روستاکلاس بگیریم. قانکن نهضت این بودکه هرساله بایدگزینش میشدیم واگرکس مجوزگزینش بهش نمیدادندیعنی اخراج ازمعلمی من ورشید فتیممجوزاز کارگزینی گرفتیم دادیم به آموزش تا ابلاغ بگیریم. ومندیدم کهحال رضا خوش نیست او ا صدا زدم وگفتممجوزخودترا بده به آموزش که یک زپروستا ابلاغ بگیریم واود جوابم گفت که گزینش مرا تآییدنکرده است یعنی اخراج من رفتم کا گ زینی وگفتم حق یکمعلمی ک کرلس پنجمش د امتحان نهایی صد درصدقبولیداده است شمتمجوز رهش نمیدهید آقای عباسی ت ویکارگزینی گفت که صمدی اگ ینش تآییدنکرده است. رضاسال رعدباهمکا انش رفتبه روستا تاکسیمتوجاخ اجش نشوندولی د این روستا این طفل راکشیدنوتویباندخلاف موادمخد و آقا رضایپاک وفعال ودلسوز د بهارسال ۱۳۷۷ د نیلشهربهدارآدیخته شد قلب مادامال تراش د تدریس آقا رضاخوراک مارکمورشدو آن ف دتحمقر بی شرفی کهبا سرنوشت آقارضابازی کرده بودد سال ۱۴۰۰بازنشسته شد ولیر لعنت دهها معلم اهل سنت که به خاطرسنی بودن اخراج شدندتا روزقیامت نثار روح یوسفعلی یوسفی نیل آبادی میباشد

عشق  من

منظور ازقدیم عشق ۲۰ سال قبل است خانمیبا قد جتوسط به پایین و چشماتدرشت و لب ودهان وبینی قشنگ دپودوست داشتنی با نام مریم ازمریم عزیز درخواست دارم اگر درگوگل یادی ازاسم وفاجیل من جیکندو سری ازمطالبدبلاگ من جیزند یکچیام محبت آمیزبرایم بدهدچون جنمریم را ازهمه اطرافیان فعلی وقبلی بیشتر دوست دارم. وهمین الان هم خیلی دوستش دارم پس مریم دوستداشتنی من بیاجواب محبت را باپیام محبت بده چون تو هیچ کسرا نمیتوانی پیدا کنی که به اندازه من دوستت داشته باشد. وتو نمی دانی که چقدردوستت دارم به انداره ی همه ستارگان آسمان وله اندازه خا نازهایی که وبه اندازه لذتی که داری وبه اندازه که دارید و اری لذت تو ازهمه لذایذ دنیا بیشتر بود هرچندکه اصلآ نتوانستی لطف ومحبترخودت را ابراز بکنی ولی من که بهت گفتم که اندازه تمام دنیا دوستت دارم وتو این همه محبت من سوئ استفاده نکنی کهنمی بخشمت. وتنهایم نگذاری که عین جفاست ولی خدایا شکر که فعلآ تورا دارم که باسوادو بامحبتی و سازگارودوست داشتنی هستی حتی خیلی بهترازجاهلان بی ادب که الگویشان پدریدیوانه ومادریشارلاتان است.مریم من ازهمه زنان دنیا بهتربوده وبهتر هست الهی کهدرکنارهم زندگی خوشیداشته باشیم آمین یارب العالمین.