نا امیدی در  ازدواج

حمید درخانواده متوسط به پایین متولد شد. و با سختی زبادی پی توانست دیپلم را بگیردو خدمت سربازی را هم انجام دهد. حمیدپسرزرنگ با اخلاقی بودو با ییَشتر مردم سازگار بود. تا اینکه بعدازانجام سربازی به فکرازدواج افتاد ولی او شغلی نداشت و برای ازدواج هیچ سرمایه ای نداشت و پدرش هم ثروتی برای ازدواج پسرش نداشت که به پسرش کمک نماید‌ دختری که حمیدانتخاب کرده بودخیلی زیبا وخوشکل بود. و به همین علت آون دخترخواستکاران زبادی داشت واگرحمیددیر می جنبید اون دخترخوشکل ازدستش می رفت . به همین علت حمیدبه فکرراه وچااره شد او به هردری زد درست نشدتا اینکه او یک روزبه دیدارهم کلاسی خود احمدرفت وقتی به خانه احمدرفت دید که احمدماشین سایپا و خانه جدیدمرتب و همه وسایل زندگی را فراهم کرده است او به احمدگفت احمدجان میخواهم ازدواج کنم ولی پولی ندارم تو ازکجا این همه پیشرفت کرده اید. احمدبه او گفت اگربخودهیی ظرف یک هفته ازمن پول بیشتربرا جمع خواهی کرد حمید که به فکرعشق خود بود پشتهاداحمدرا پذیرفت

احمدبه حمیدگفت که ۷ کیلو تریاک را ببربه مشهدو تحویل دوستم بده و صدهزارتومان پول بگیر حمیدگفت صدهزارتومان به من میدهد ؟؟؟،۰ احمدگفت بله توفکر میکنی که من ازکجا این همه وسایل زندکی را فراهم نموده ام. حمید به احمدگفت خوب این ۵کیلوموادراو چگونه ببرم احمد گفت این ماشین من دراختیارت و موادرا یک جا جا ساز کن و ببر مشهد . احمد و حمید آن شب تا به صبح درفکر بودند که مواد را کجای ماشین جاساز نمایند فردا صبح احمد حمیدرا صدا زدو ماشین را آو زدندداخل حیاط و ۵کیلو موادرا داخل هواکش سایپا گذاشتندو ۵ کیلوی دیگررا زیر تخت های چوبی کف اتاق عقب جا ساز نمووند. و حرکت نمودند احمد مسیرجاده به حمید گفت وه اگرازجلوی پاسگاه برویم احتمال گیرافتادن ما هست او به حمیدگفت که یک جاده فرعی خوب یاد دارم که بایدازآن جاده برویم. دونفری ماشین را ازجاده اصلی منحرف شدند و زدند به جاده فرعی هنوز جاده فرعیرا تمام نکرده بودندکه دونفرجوان روستایی به نام بسیج ماشین وانت را متوقف کردندکه بایدهمه ماشین باز شودوگرنه نمیگزاریم که بروید هرچه احمدو حمیدخواهش نمووند این دو جوان ول کن نبودند آتها کفتن بایدبادلاستیکهارا خالی کنیم ک به موادی توی لاستیکباشدمشخص می شود احمد به آتها کفت که دوستان اگربادچرخهارا خال بکنیدحا چگونه حرکت کنیم توی این روستاها هم آپاراتی نیست خواهش های احمدو حمیدبه کارساز نشند. این دو جوان فضول نرفت یکی ازدوجوان باد یکی لزچرخهارا خالی کردوچر خوابیدروی رینگ و آن وقت احمدگفت اکرموادی توی لاستیک می بود. لاستیک رو رینگ نمی خوابیدپس چیزی تیست توی چرخها حالا آذیت نکنیدو ایندوجوان که دراصل چوپان و سارق بودند.و برای اخاذی ازمردم دم هجیشه جلویوسایل حردمرا سد جی کردندو آخرسرحبلغی از صاحب وسیاه می گرفتند و آنهارا ول می نمودند.. ولی احمد کسی نبودکه به این دوجوان فضول باج بدهد باد یکی ازچرخ ها را خالی کردنددو جوان دیگررفت سروقت چرخ دوم ماشین که چاقو بزند و باد چرخ را خالی کند احمدهم با قفل فرمان بالای سر جوان ایستاده است الحمدلله جوان گفت آقا توی چرخها هیچ موادی نیست تو یک یک لاستیک را پاره کردی و می خواهیدلالستیک دیگه را پاره کنی ا نمی گزارم این کار ررا بکنی چوان نادان گفت من زیرنظرسپاه فعالیت می کند‌ و همه چرخهارا هم پاره می کنم وتوهم هیچ غلطی نمیتوانی بکنی احمدو حمید هردونفررفتتد پیش جوان اولی و له اوگفتتندکه بروجلوی دوست خووت را بگیر یک لاستیک راو که پاره کر دیدو پاره کردن لاستیک دوم کار پسنریده ای نیست . این جوان هم جواب درشتی به احمد دادکه هرکاری دوست داشته باشیم میکنیم.. احمدگفت آقا منو واداربه انجام کاری نکنیدکه هم من وهم شما پیشمان شوید جوان مزاحم گفت اگرمی خواهیدرلاستکها پاره نشودباید به هرنفرما پنج هزارتومان به ما بدهیدوگرنه ماشین را به آتش م کشیم اینها ادعای جوان مزاحم باعث شدکه احمدو حمیدمتوجه بشو ندکه اینها راه زن هستندو به اسم بسیج مردم را سرکسه میکنند احمد رفت پیش حمیدو به اوگفت که ایناراه زن هستنو میگویندباده هزارتومان به ما بدهید‌ حمید کفت من تابحال به کسی باج نداده ام حالابیایم این دوجوان چنگیزی پول بدهم درگیری بین این چارنفرایجاد شدو احمدو حمید ایندونفر ا گرفتندو خوابانیدنروی زنین و آنقدرایندونفردزدرا کتک زدندکه یگقدرتراه رفتن نداشتند درهمین حین یکمیرم دی به چند گوسفندنزدیک آم و گفتچکار جی کنید احمدموضوعرا گفت میر م د نزدیتر رفت وآتهارا شناخت وگفت اینا دزدوراه زن هستندو یکماه قبل خانم معلمیرا درهمینجاگرفته بودندو به اونجاوز کرده بودند احمدبا شنیدنرایندحرف به حمیدگفت که این آشغالهابه یکزن تجاوز کرده اند احم د با قفل فرمانوجلو رفت و یکی ازآتها که خیلی بی شعور بود ا باقفل فرماننقش زرزنین کرد وبه اوگفت یکباردیکه اگرشمارا توی اینجاده بیینم می کشم شمارا و او بگفوری لاسایک زاماسرا روی ماشین اندخت وحرکت نمودند و باموفقیت ره مشهدرسی دندو همهنشکلاتحمیدحل شد او ازدواج کردولی دخترعشقشرا کس دیگرگرفت وادبه آرزدی هگخودنزسیدو او به احمدگفت که باپول حرامراضی به ازدواج با ف وزان تبودم دره همین خاطرخدا نخواستروه بامول حرام من بتوانم ازدوتج نمایم حمید یگ ره ازگین وارادانه ندادو زفت دنبال ادامه تحصیل رفت واستخدام شدو انسان شدبا آبرو و اعتبار و سرشناطس ولی عصقرخودشرا لگاز دست دادو تا آخرعمر حسرت دافسوس فرزانه راخورد و او همه ۹یزرا فراموش کر ولی اسم فرزانهرا نتدانسترفراموش نماید. خداون همه جوانانرا به آرزویشان برساند. تامثل حمید آه وناله نصیبش نشود.

ذات انسان:

چه بسیار که سطح دریا همانند فرشی ابریشمی آرام ونرم به نظر می رسد. و آشتی وآرامش واستقرار وامنیت را تداعی می کند. وچه یسیار که این صورت آرام وفریب دهنده . نبرد مرگ وزندگی وصدای خرخر حالت احتضار را دردرون خویش پنهان می سازد و این ذات دریای به ظاهرآرام است که دردرون خودش کسی را بعه سختی بمیراند. طوری که درژرفای دریا ماهی ها وکوسه و مارها وهشت چاها شنا حی کنند. و هیچ رحمی به یکدیگر ندارند. و باحرسی سیری ناپذیر اعمال خشونت بارشان چایانی ندارد‌. درتمام اوقات شبانه روزی این حیوانات به ظاهرزیبا فقط بع تعقیب وگریز یکدیگر مشغول هستند.

شما هم که انسان هستی و ازنیروی تفکروتعقل برخوردداری جلوی آیینه که قرار می گیری آرام وصاف به نظر می رسی که این باعث لذت تو می شود.

ولی دردرونت آتش خواهش ورغبت و لذت جویی وکینه توزی و غرایز موج می زند که از یک احساس سیری ناپذیری برخوردار هستی. ظاهرتو شباهت زیادی به ظاهر دریاردارد چون به ظاهرآرام و متین و دوست داشتنی هستید. ولی توهمانند که اگردراعماق درون افکار تو دوربینی را کار تراوش افکاری منفیزومخرب و ضدانسانی ازآن بیرون خواهد زدکه موجب وحشت خودت هم می شود. َدردروندریا برحسب غریزه حیوانی حیواندیگرا شوار حی کند . امادردرون واعماق افکار تو تراوشات ضدبشریرو بهزقل وزنجیرکشیدن انساتها از آن افکارت بیرون خواهد زدو درمقایسه به حیوان فاقدفکرو عقل همه ازتووحشت خواهند کرد. ولی چون خداوند درتو نیردی تفکرو تفقل را خلق نموده است اگربخواهید و ذهن خودت برا واداربه تراوش افکارمثبت وسازنده بکنی طولی نمی کشدکه تو آن جنبه حیوانیزووحشی گریرا دروجودعمق خودت به آرامی به زنجیرخواهی کشیدبه طوری که هیچ کس از تراوش افکار تو آزارو اذیتی نخواهد دید. وتو با بینش اصیل انسانی خواهی توانست مارها ونهنگ ها و کوسه های درنده وجودت را دنبال کنی و به آرامش برسی و دردشتی آرام قراربگیری جایی که صدف ها ومرواریدها ومرجان ها وجوددارند. نفس تو هم همین طور است. که اگردرآن ازمنطقه ی غرایز عبور نمایید. به منطقه ی روح می رسی جایی که منشآ آرامش است. وچرتوی حکمت در آن می درخشد. وچشمه محبت ومهرورزی، صاف و خالص ازمیان دستان مهربان آفریدگار بر جی جوشد.( فدااحمد رحمتی فدای جام خاک چاک منطقه مایین جام شهرجدید سمیع آباد روستای میش مست)

پس انسان بایدانسان بماندو انسان زندگی کندو انسان بسازدو انسان بمیرد پس انسان باشیدتارستگار شوید

پیروزی  اول

هر یک ازما باید نخست درجنگ با خودش پیروز گردد‌ هرکسطدرجنگ باخویش ببازد. درهمه یرمیدانرهارخواهدباختروهیچ قانون یانظامدیاجامعهی ملل نمی تواند اورا نجاتردهد. زیرا او هنگامیرکهردرجیانرآغاز جنگ سلاحش را بر زمین می گذارد. وتسلیم هوی وهوسطمی گردد. هنه قوانین را نا امید کرده راست. پس چه کسی تواناییزدارد به فردی کمک کند. که به خود کمک نکرده است. فدااحمدرحمی فدای جام

اززیان هایت استفاده کن.

مهمترین هنر درزندگی آن تیست که ازدرآمدهایت بهره کشی کنید. زیرا هراحمقی می تواند. این کاررا انجامربدهد. اماچیزی که واقعن درزندگی مهم است. آن است. که زیان هایت را به منفعت وسود تبدیل کنید. این کار نیازمند هوش وذکاوت است. وبه وسیله ی آن است که می توان فرد باهوش را از فردخنگ وپوچ باز شناخت ( فدااحمدرحمتی فدای جام

آقامتگاه سعادت:

سعادت ما بردانشیزکهدرذخگهن ماوجود دارد. تیکیه می کند. نهبرمالیزکه درجیبمان داریم. حتی خود شهرت هم چیزی بی معنی وبی ارزش است. چون سعادت واقعی انسان در آن نیست. که مردمدازاو قدردانیزکنند. بی گمان نوع نگاه مردمدبه انسان مهم نیست. ، چون هرانسانی درنهایت به تنهایی می ایستد سعادتی کهرما از درونمانربر جیزگیریمربه مراتب ازسعادتیزکهرآنررا از اطرافیانر بر میگیریم بزرگتر است‌ وواقعن ارسطو درست کفته است. کهرگفته است: اگر جی خواهید: سعادتمند باشی باید خودکفا شوید. آنجا

با عوامل ترس مبارزه کن ولی زفرار نکن:

ما بخاطر ترسیدن ازشکست قیمت گزافیررا پرداخترمی کنیم . ترس ازشکست مانعیربزرگ برسر راه پیشرفتر است. ومیدان ویژگی فردی فردی را تنگ می سازد. وجلویزکشف وتجربه کردن را جیرگیرد. کجا دیده اید که برای بدست آوردن معرفت وشناخت. متحمل سختی نشویم.؟ علاوه بر این مگر می شود‌ بدون اشتباه تجربه کسب کنیم. هرچند در بسیاری ازمواقع درست عمل رمی کنیم. اگر می خواهیردرراه معرفت شناختیرتداوم داشته باشی ، باید درطول زندگی. خود را برایررویارویی باخطر شکست آماده کنی.

نفس وترس:

بدترین نوع . ترس. ترس ازخودمان است. فرض کنید شما از شبخگحیرمیرترسید‌ درنتیجه این ترس موجب می شود‌‌ که شما حقیقت آن شبح را کشف کنید. گاهیرازفردیرظالم می ترسید‌ اماین ترسرموجب می شود. کهربه ظلمش پایان دهید‌. گاهی ازفقر با یک بیماری با مشکلیرمی ترسید. و همین ترس باعث می شود‌ که آن فقر را پشت سرگذاشته و ثروتمند شوید ‌ و بیماری را رها کرده وبه سوی تندرستی گامربردارید. ومشکل را پشت سرگذاشته وبهگشایش و به گشایش برسید. اما وقتی که ازخودت می ترسی ، دچار آفتی می شوید. که تارو پود شما را پاره پاره می کند‌ راستی چرا باید چنین شود.؟؟ چون نفس شما هرگز ازشما جدا نمی شود. .هرچند اززمین به آسمان کوچرکنید. بنابراین عوامل ترس همواره باتو خواهند بود. و تورا دربر خواهند گرفت. وآرامش درون را از توخواهند گرفت.

فهم نادرست ازماهیت. نفس و اغراق دربرجسته نمودن اشتباهات. نفس. موجب رشد و افزایش ترس روان می گردد. دراین هنگام نوعی ازاحساس ترس شدید. وآمیخته به گناه وجدان انسان را می سوزاند. و یک فرد را بهدونصف ودو بلوک تقسیم می نماید.

ودریک شخصکه بر خود به چند قسمت تقسیم شده . آتش جنگ خانمان سوزی را شعله ور می سازد.

( فدااحمدرحمتی فدای جام)

درس خدا به انسان:

محنترها ورنج هایرزندگی انسان راربرای تحمل آتش درد آماده وپخته می سازند انسان درسایه ی محنت ها ورنج ها وحکمت ها چنان درک درستی نسبت به زندگی را می آموزد که اگرهمهیزعمرش درراحتیروآسایش وبدون هیچ آزمایشی بسر می برد. هرگز نمی توانست به آتها دست یابد واقعآ درد بهترین آموزگار انسان است. ما ازغمدوااندو ه های خود ۰یزهایی را یاد می گیریم که زندگی مرفوتوامدبا بی خیالیرو بی اعتناییر، نمی تواند آن را به ما بیاموزد.

آرامشدرآسمانراست:

اگرنتوانستی بهدجلویت نگاهرکنی ، چون آینده ات تاریک وجبهم است . اگر نتوانستی بهپشت سرت نگاه کنی، چوندگذشته ات دردآور است. به آسمان چشم بدوز وبه پاک آفریدکار مهربان امیدوار باش تاراحتی وآرامش را پیدا کنی

نگاه متفاوت:

انسان درسایهرجهت دهی به قوه ی درک وفهمش می تواند . ازعمق بحران ومصیبت نتیجه یررضایت بخشی را بیرون بکشد که باید بخاطر آن پاک آفریدگار مهربان را ستایش کند. همانگونه که سرووسالارشعگهیدان محراب حضرت عمر رض چنین کرد: هروقت کهدچار مصیبتی شده امد سهمسئله را درمورد آن به یاد آورده ام یکی اینمصیبترمربوط به دینم نیست. دوم درحدو اندازه خودش است. و سوم پاداش خدا را در مورد آن به یاد آورده امد، به امیدحق فدااحمدرحمتی سمیعرآباد تربت جام.

   توانایی خودت را بشناس :

دوست و برادر من هرشخصی که توسط خدا خلق شده است همین خداوند یکتوانایی های دروجودانسان آفریده است. که انسان ۰ه مردوچه زن باید نهایت استفاده ازتفکر خودرا بکارگیرد تا بداند که ۰ه توانایی دارد. وقتی شخص توانایی خودش را شناخت آن زمان می تواندتلاش کند که توانایی خودشرا درمسیر مثبت وسازنده قرار دهدتا دربین افرادجامعهرحرفی برای گفتن وعملی برای انجام داشته باشند. زمانی شخص در این باب موفق خواهد شد. که نقاط ضعف وقوت خودش را بشناسد و با مطالعه و مشاوره سعی نمایدحسیرحرکت درسترا انتخاب نماید. درهیچ جامعه ای تابه حال معلوم نشده است وه همه افراد آن جامعهرنابغه ویا کودن باشند و درهرجامعه ای افرادبا اساعدادو افراد کم استعدادو یا افرادیباقدرت بیانربالا و یا افرادرمی باقدرت بیانرضعیف وخیلی ضعیف وجودداشته است. ود همه جوامع با ه وجود این افرادنهم آن است که شخص مسیرحرکتدرستیرا انتخاب نماید . مثلآ شخصی که ازاساعدادو قدرت بیان ضعیفی درجامعه برخوردار است راگردرزندگیزجسسگیردرست را انتخاب نکند‌ مسلمآ پیشرفت علمی و اجتماعی ومعنوی نخواهدداشت. همه ما اول وآخرانسان هستیم آن هم انسانی که خداوند نیروی تفکروتعقل را دروجودش خلق نموده است . اگر انسانی قدرت شناخت توانایی خودو فرزندانش را نداشته باشد یقیقینن نمی تواند آنها درراه سعادت بدرقه کندو استعدادفرزندش درحسیرغلط خواهدرفت و هی۰ چیشرفتی نصیبش نخواهدکردید. تو حتمن اینرا خوانده ای ویا شتیده ای که شگفت انگیز ترین موجوداتیروهخدا خلق کرده است همن ما انسانها هستیم که نیروی تفکرداریم نیروی تعقل داردیم وناطق هم هستیم یعنی سه نیرویی که دنیارا مسخر میزکنددروجوداین انسان خدا خلق کرده است پ. واما همینموجودشکفت انگیز د جسیرزندگی خیلی حشاهده شده است وه موفقیتی نداشته است منظورجا موفقیت جادی نیست ۰ون افرادیدرجامعه داریم وه ددرازجنایرددورازهمهرخوانتدگانرعزیز مثل خروار میکندو خسیس هم هست و صاحب ثروت جیشود و اگرقلم را به دست همین فردبدهیدو بگوییددو صفحه کاغذ آ ۴ درموردهمینموفقیت پولی خودت بنویس مثل خرتوی گل می ماند و قدرت بیانی هم نداردکهمنظوزشرا ازطریق گفتاربه کسی بفهماند.

چون او بامدرک دیچلم نعلم شده است ولی برای تقویت گفتاردرمانی خودش درطول سی سال معلمی سیزصفخه کتاب مطالهه نکرده است وقتی اوراتشویق به حطالعه جی کنید جیگوید هرساعت کارگری ۳۰۰هزارتوجانچول میدهند واوبه جای مطالعه کهتیازی له آن نداردمیرودکنارمیدان مرکزی شهر منتظر میشود تا فردی اورا برایکارگزی ببرد و همکارانش جیگفتندکه او وهمسرش معلم هستتدو تعدادردو بچه دارندیعنی حقوق دو فردمعلم برایش کم است که باید برود خاک روبه های جلوخانه دانش آموزش را جارو کند و به اینزندگی افتخارهم می کند. چرا این مزد بهذلت افتاده است،،،!!!؟؟ چون اونتوانساه است نقاط قوت و ضعف شخصسگیترخودشرا بشناسد ومسیرانحراف را درچیش گرفته است وشخصیتش یک شخصیت منففل شده است.

پس هرانسانیزقبل ازشروع زندگی و یا اشاغال دریک وارمخصوصن فرهنگی باید تمام تلاش خودش را بکند تا بتواندخودشرا بشناسد. و اگرنتواند خودش واقفی وجودش بشناسد هی۰ چیشرفت علمی و تجتماعیزو دینی تخواهد داشت و این انسات نخواهدتوانست مثل پرندکان پروازواوج بگیرند . چون دوبال انسان برای پرواز یکی بال علم است ودیگری بال دین است. وقتی انسانی نتواندعلم ودین را فراگیردچس بالی برای چرداز ندارد و محکوم به چس رفت و انحطاط وپستی خواهد بود. و او غرق دراوهام بی خردی خود خواهد شد. چوت این افراد درحقیقت زندگی بدون هدف دارند و چرا،،؟؟!! چون نه علم خودشناسی راداشته است ونه لیاقتش را وهمین بس که بدون علم ودانش و دین شناسی مسیرحیوانات فاقدعقل رادرپیش می گیرد‌. ونتیجه ای جز خفت وذلت معنوی نصیبش نخواهد شد‌ به امیدروزی که هچ ۰ انسانی ازکاروان انسانیت و هستی غافل نگرددو دا دکاروان نیستی نشود‌ فدااحمدرحمتیباتحصیلات کارشناسی تربت جام سجیع آباد

بال های انسان:

انسان درواقع فاقد بالی ازجنس استخوان وپر می باشد. ولی بال انسان تشبیه شده است. به علم ودین . . یعنی یک بال انسان علم است وبالدیگرش دین است. و انسان زمانی که برعلم ودین تسبلط پیدا نماید.. مثل این است کهدوبال خودرا کاحل کرده است وقادربه پرواز می شود. و درجایی دیگرمتفکران بال انسانرا تشییع به مشورتبادیگران کرده است. یعنی انسانرباتفکرخود صاحب یک بال است ووقتی که با دیگری مشورت میرکند بعنی ازعلمراواستفاده کرده است. وبدین طریق او صاحب دوعلم شده یکی علمدخودش ودیگری علم فردیرکه با اومشورت کرده استرو او درواقع صاحب دوبال گردیده برای پرولگاز واوج گیری . پس بامطالعه مسلط به علم ودین شویدو هم چنین به دورازتعصب ازتفکرا دیگران برای مشاوره استفاده کن تاله اوج حرکت صعودی برسید شادو خرم باشید.

ناشکرنباش وبه اطرافت نگاه کن:

هر کسیر هراز گاهی خودرا بدبخت ترین موجود هستی تصور نی کند.باوجود آنکه برای دردو ناراحتی همه افراد هرچندکوچک وناچیز احترام قایلم؛ ولی همواره می کوشم. تا آنها را نصیحتدکنم به اینکهر دردو ناراحتی خویش را زیاد وبزرگ نکنند. تا بتوانند آن را تحمل کرده ودست آخر آن راسپری نمایند. توصیه ی متفکران به چنین افرادی این است که علاوه به رعایت نکته ی فوق به اطراف خود نگاهی بکنند تاببینتگنند. که آنان برخلاف تصور خویش، بدبخت ترین افراد نیستندو بلکه افراد دیگری هستندکه اینان درمقایسه با آنها بسیار خوش شانس وپراقبال می باشند‌. مهم این است که فراموش نکنیم. دنبال رسیدن به نداشته ها باشیم. وبه خاطر داشته هایمان خداوند سبحان راشکر گزار باشیم و ارزش آنهاررا بهفنیم وتوان لذت بردن ازآتها را چیدا کنیم.

اگرزندگی انسانها را خوب بررسی کنی به این نتیجه می رسی که درحیاط هرانسانیرسربالاییروسراشیبی وجود دارد.و اینکه او پیوسته به بالاررفتن خود از سر بالایی ادامه می دهد تا اینکه به قله ای می رسد. که بعد ازآن صعود و بالارفتنی وجود ندارد. جالب اینکه بعدازقله چیزی جز سراشیبی وپایین آمدن تدریجی از روی نردبان عمر ۰وجود ندارد. درهمه چیز این قاعده مصداقردارد‌ تا اینکه فرد به مایانرنردبان عمر خود می رسد.( فدااحمد رحمتی فوقزدیملمرعلوم اجتماعی و لیسانس حقوق تربت جام)

حرکت غیرمعقول

هر حرکت انسان باید عاقلانه ومنطقی باشدو اگرحرکت انسان عاقلانه نباشد مطمئمئآ نتیجه مثبترنخواهد داشت. له عنواندنمونه انتخاب نماینده مجلس در شهرستان تربتدجام مردمرفقط نگاخه می کنند که اینکاندید شیعه است یا سنی و برحسب مذهب مردمدحرکت حیکنندو موجب انتخابرکسی می شوند که فقط دروغ و گزافه گویی را خوب بلد است ولی مرد خدمت نیست بلکه مرد دروغ وخیانت است و باترفندهایی که درطولرعمرخود یادگرفته است باعث فریب مردمدمی شود شعاربازسازی جاده وبووجه طرح هادی جیدهد ولیردحتی یکجمله کوتاهرازحق وحقوق مردمدحوزه خوددرمجلس به زبان نمی آورد اینان کسانی هستند که فقط به خودو برادرانرخودفکرده وجردمرا لهکلی فراموش جی نمایند ومردمدحوزه انتخابیش دربی عدالتی می سوزند ولی او فقط به برادرش فکر میکندکه هرماه یک پست جدیدبه او بگیرد و ازهمه مهترکه فارغ التحصیلان رشته حقوق سخنرانی بلدنیستند.و قدرت گرفتن حق مردمدحوزه انتخابی خود را ندارند‌ نماینده ای که به مردم خوددروغ بگویدکهچنین وچنان جی کنمدو وقتی حیدانیدکهمجلس جایگرفتندحق نیست بلکه ارتباط مثبت وسازنده باوزائ د باعث گرفتنرحقروحقوق نی گردد. نه حضوردرمجلس حضوردرمجلس برایتدویندقانون است نهگرفتن حقوق مردمیرکهگولرخورده آقای نماینده شده اند.

عشق من فرشته ای ‌که  ازآسمان به زمین آمده بود .

به اندازه جانم دوستش دلشتم وپدرومادرش هم با ازد اج ما موافق بود ول یکخواهرییشعوری داشتم وکه آمدعلیه مادرش جلوی پدرم بدگویی کردو پدرم هم آدم مصلحت اندیشی بودو خواستگاری نرفت واین فرشته نصیب یک آدم بی سوادی شدو به طور بایدو شایدخوشبخت نشد. منم تا الان که ۵۳ سال دارم به فکراو هستم پدرش انسان کامل ومادرش حوربهشتی که فرشته به دنیا آورده بود او اول اسمش ف و آخرش ه و بود و واقعآ فرشته بود خداوند بر ایش صدسال عمر بابرکت بدهدو همیشه سالنم باشد

بازی ساز و بازی خوان

رد شهرهای دوفرقهرای و یا چندفرقهرایز افرادیرهستند کهربازی ساز هستند. این افراد دررقلمابت های سیلگاسی واجتجاعیر یک بازی سیاسیرراربوجود می آورند‌ . و بازی سلگاز هستند تا دربازی سیاسی فرقه ای ایشان برنده بازی باشد. این افراد که درواقع بازیزساز هستند. و اینان باید برای بلازی سیاسی خود بازی خوان هم ایجاد کنند چون اگربازی خواندنداشته باشند بازشان سرد خواهد بود‌ و برای گرم کردنبازارباید بازی خوانر معرفی کنند‌ بلگازی خوانرها درحقیقترکسانی هستند. که حی توانند عاقبت وآخر بازی رارکه ایجاد رنموده اند را پیش بینی حی کنند‌ و اگر فرد بازی ساز بازی خوان نباشد‌ . مطمئنآ ادر بازی که ساخته است بازنده خواهد شد. و بازیزسازها وبازی خوانان. باید افراد تحصیل کرده باشند. ودررشته های علوم سیاسیرمتبحر باشند. چون یک فرد عام اصلآآ رنمی توانند. بازی مفیدی برایرهگخودو طرفدارانش ایجاد کنند‌ و اگربلگازی هم ایجاد نمایند‌ اینبازی ازدستشانرخارج ودربازی بازنده می شوند.. بازی سازها برای جلب توجه توده عامد نامرعام چسند بر بازی خود حی گذارند .مثلآ بلگبازی را به مردم در بازی خدمت بهرجامعه معرفیرحیکنندو ازآنجاییکه مردم شیفتهرپیشرفت جامعهرهستند خیلی زودجذب این بازی میشوندو حتی کسانردیگری را هم به این بازی دعوت می کنند. و بازی خواندراینبرهه واردمیدان می شود‌ و بازی خودش را خدمت اجتماعی و سیاسیرو مذهبی وفرهنگیر معرفی کرده . . و مردم زودباوررا جذب خود حی کنند و هرچه تعداد بیشتری مردم جذب بازی شوند از صندق آرایی بیرون می پرد که بازی سازرا به سرجنزل مقصودنزدیکتر می کند به طوری که ما مردم تربت جام هردوره اناخابات مجلس گرفتار این بازی سازها وبازی خوان ها وحرکت گوسفندی مردم بوده وهستیم. ببخشیدمنظورازحرکت گوسفندی انتخاب کورکورانه نمایتگنده مجلس هستیم که با رآی ما به ریاست می رسند و یکخنده تمسخرآمیز هم تقدیم مردم می کنند. فدااحمدرحمتی فوق دیپلم علوم اجتماعی ولیسانس حقوق تربت جام