زندگی سخت بدون پدرخانواده

متولد ۱۳۵۱ بودجوانی قدبلندو بی نهایت زیبا و هیچ عیبی خدا درچهره این جوان نگذاشته بودخیلی زیباو اخلاق خوب و انسانیت بالا زندگی اورا صدچندان کرده بود ما پنج معلم مجرددریک روستا بودیم و خانه مجردی ما سوت وکور بودچون برای ما گوش کردن موسیقی ممنوع بود. و رفتنبهجشن های عروسی و عقدی ممنوع دعوت رفتنبه خانهمردمروستا ممنوع یک شب که درتاریکی اتاق اطراف نورچراغ گردسوز جمع شده بودیم و یکی ازما داشت خیلی آرام ترانه های آقاسیرا زمزمه می کرد. وما هم درحالگوش کردن متوجه شدیم که درب چوبی سال ۱۳۴۱ به صدا درآمد یکی ازهمکاران بلندشد و درب را باز کرد و دیدیم که جوانیرخوش قدوبالا وارد شدو یکچراغ توریدردستدارداو چراغرا وسط اتاق گذاشت وآن را روشن کرد. واتاق ما برای اولین بار پرازنور شد و این جوان در گوشه ای نشستروگفت چرا همگیساکت شدید و رضا خدا بیامرز نشسترویرختخواب و دبه آبرا برداشت وشروعبهتنبک زدن کردن وترانه خواندن پنج شنبه شب بودو صبح جمعه بایدنی رفتیمبه شهر هم حمام وهم سری ازخانواده زدن ومیبایست فاصله ده کیلومتری را از روستا تا محل مینی بوس پیاده می رفتیم ما پنج معلمدرحال صحبت بودیمرکه صبح ساعت پنج باید حرکت می کردیم. صبح جمعه ساعت شش لباس پوشیده بودیم و درحال خروج ازروستا بودیم که ماشین تویوتا کنار ما توقف کردو رانتده همانجواندیشب کهحالا تویروشنایی چهره زیبای این جوان بلوچ واقعآ دیدنی بود. زیبایی و اخلاق خوش او را خیلی دل چسب کرده بود‌ زیبایی و مردانگی این جوان درکل منطقه زبان زد شده بودهنوز۲۱ سال سن داشت وشغل اصلی آنان دامداری سنتی بود‌ و ازدرآمد دامداری امرارمعاش می کردند. و سخاوت زیادی هم داشتند. ما پنج معلم سال بعدازیکدیگرجدا شدیم وهرکدامبه جایی افتادیم ولی بطورغیرمستقیم سراغ دوستانمان را درروستای اول معلمی ما می گرفتیم و دقیقآ سه سال بعد شنیدیم که آن جوان زیبای بلوچ را بهجرمداشتن ماشینرتویوتا و صدوپنجاه رآس گوسفند دستگیر ومدت ۲۰روز تحتبازجویی بوده است و زیرشکنجه فوت وجسم زیبایش خوراک مارومور گردیدو فرزندان کوچک سالش تشنه آغوش پدر هرروز درکوچه جلوی حیاطشان منتظر ماشین پدر تا اورادرآغوش بگیردولیردیگه نه ازپدرخبری بود ونه از ماشین تویوتایش او رفته بودکهدیگرنباشدمسر ۲ ساله بابارگویانباماهای لخت نازک دوان دوان ازحیاط به کوچه می زد که مثل قبل پدرش اورادرآغوش بگیرد وبوسه ایبه صورت نازک پسرش بزند ولی پس دوساله کم کم بزرگ بزرگ ترشدولی از پدرش خبری نشدکهنشدچون پدر خاک سردونمناکرا درآغوش گرفته بود وچشمان کفتارگونه نابکاران چشمدیدن زیبایی نصیرو ماشینر جدیدشرا نداشتندو باتوطئه اینجوان وپاک وزیبارا نیست ونابودنمودند نابکاران چشم دیدن جوان خوش صورت بلوچرا نداشتندو اورابا گلوله وتیرحسادت بی جان نمودندو فرزندانکوچکشرا جلویدرب حیاط منتظر آنرهم انتظاری که برگشتی نبودو اینرانتظارهرگزبهجایان نرسید وبچه هایکوچک بزرگ بزرگترشدن تا اینکه جوان گردیدندو فهمیدند کهرانتظلگارشان بیهوده بوده است ومیبایست خیلی وقت پیش بهپایان می رسید. که نرسید.

اشرف مخلوقات

خداوند انسان را ازخاک آفریدو به او جان وروح داد و اورا جانشینرخود برروی زمینرکرد. وبزرگترینرنعمت را به او ارزانی داشت یعنی اورا موجودی متمایزازدیگرموجودات کردچون به اونیروی تعقل وتفکر ارزانیزکرد ‌نیروی کهراو با استفاده از آن می توانست بزرگاگترینردستزآوردههای علمیزوصنعتیرا دردنیا بوجودآورد. وهمچنین این تیروی تفکر باعث می شدوه انسان بتواند راه خوب ازراه بدرا تشخیص بدهد وخودش را بهورطه نابودی نبرد. مخصوصآ زمانی انسان برسردوراهی قرار می گیرد با استفاده از عقل خود بتواند راهدرست را انتخاب کرده و سرازناکجا آباد درنیاورد‌ وراه سعادت را درپیش بگیرد. اگر خداوند این تیروی مفید عقل ردروجود انسان قرار نمی داد. انسان زندگیزهمچون دیگرموجودات فاقد عقل میزداشت که فقط به تکثیر نسل وخوروخواب مشغول باشد. وزندگیشان زندگی حیوانی می شد‌. ولی خداوند می دانست که اینرموجود با استفاده ازنیروی فکر به پیشرفترهای حیرت انگیزدست می یابد. درقرآن کریم آمده است که اشرف مخلوقات جهان انسان است. چون برای هیچ موجودی جز خداوندلایق سجده نیست. ولی خداوندبه ملائکه مقربدرگاه خودفرمان داد تا انسانرا سجده نمایندو همهملایکه انسانرا سجده نمودندبجز شیطان که ازفرمان خدا سرباز زد و ازدرکاه خداوندرانده شد. اشرف به این معنی است که که خداوند آنرا خلق نموده است. محققان اسلامیزانسانرا برترین مخلوق خدا دانسته اند به این معنی که انسان اساعداد وتوانایی اینرا دارد که به رتبه اشرف مخلوقاتربرسدو ارتقایابدو نمونه این مهم عرفای قرونگذشته ایران است ازجمله شیخزعبدالقادرکیلانی وشیخ زاهدگیلانی و دهها عارف دیگرکهذکرنامشانرواوصافشان در کتاباگتذکره اولیای شیخرعطارنیشابوری آمده استر تمام اینرعرفا با اسافاده ازنیرویعقل به عبادت خداروی آورده اند دله مقان بالایی رسیده اندکه تمامرفتاروگفتاروکردارشانخداگونه شده اند. و تمام موجودات فاقدعقل ازاینمزیت خدادادیمحروموزندگی حیوانیرا دارند سپری می کنند‌ اببته همین موجود متعقل اگر راه خطارادرپیش بکیرند به مرحله حیوانیت تنزل می کنند . بطوزی که ما می دانیم کهزفرزندان حضرت آدم بجای انتخاب راه درست وسعادت راه خطارادرچیش گرفتندو اولین قتل انسان رنیارا مرتکب گریده وراه زشتی را به ریگران بجا گذاشتند.. اگرانسان متفکرالگوی زندگی خودرا دردنیا اهل بیت پیامبرو اصحابماک پیامبردرنظربگیرند مطمینآ راه وزندگی و گآنان خدایی می گردد کهمثل منصورحلاج کوس ان الحق بزنتد به امیدروزی که هیچ انسانراه خطارا نشناسدو درراه خطاگام بر ندارد‌. به انید آن روز

گذشت آن چیزی است که آموختن آن ساده واجرای آن سخت ودشوار می باشد. همان گونه که بزرگان دین اسلام درخصوص بخششوگذشت گفته اند آن کسی که انتقام می گیرد. یک روز خوشحال می ماند ولی هرکس که اشتباه وعمل زشت کسی را عفو وبا ببخشد. یک عمراز این عمل نیک خودلذت می برد .چون دربخش همه انرژی های منفی ومخرب بدن آز بدن خارج می گردد. بخشش عملی است که نگرش دایمی است. نیازبه عادت دارد. با بخشش وعفو یک عمل نیک و پسندیده را شروع نمایید. و بطوردایم به جسم وروح وروان خود آرامش اعطا فرمایید ومطمئن باشید که شما با فراری دادن انرژی هایمنفی ازبدن خودبا انجام عمل بخش تمامجسم وجان وروح وروانخوددادرمقابل همه مواردمضربیمه نموده اید. شما بابخشش درحقیقت کینه ها و رنج هارا کنار می گزارید کسانی که به ما آسیب رسانده است. شما درمقابل این عمدل زشت اورا عفو وببخشیدو با این کار خوددرحقیقتر دسته ای گل مریم را روی لباس خود مچاله نموده اید و بوی عطر این گل سراسربدنتان را معطرنموده است. بخشش تصمیمی برای رهایی از احساسات ، رنجش، ویا انتقام نیست

گذشت آن چیزی است کهرآموختن آن ساده ولی اجرای آن بس سخت می باشد، بطورز که دانشمندان دراین خصوص بخشش وگذشت گفته اند آن کسی که انتقام می گیرد، یکخوشی زودگذرمتوجه شخص می شودولی دربخشش وگذشت جسم وجان انسان آلوده به عطرختن دایمی می گردد. بخشش عملی دایمی است، و با سلامت روح وروان رابطه مستقیمی دارد. ورفتارهای مفیدو سازنده انسان را ارتقا می بخشد، وذهن انسان را وادار له تراوش افکارمثبت وسازنده می نماید. وبرعکس انتقام گرفتن ذهن انسانراواداربه تراوش افکارمنفی ومخرب می کند. که ضربه مهلکبرچیکر روح وروان انسان می باشد.

هرکدام ازما انسانها درطول زندگیزمرتکبراشتباهاتیرشده ایم. وازطرف مقابل انتظار داشته ایم که مارا عفو نمایند. معنی بخششدربعضی ازمنابع دینی به آزادکردن معنی شده است یعنی وقتی شماعمل نیک بخشش را انجام می دهید، تمام انرژیهای منفی ومخرب جسم وروح انسان آزادو ازجسم خارج و جای آن را انرژی های مثبت وسازنده پر می نماید. وبه همین علت است که انسان بعدازانجام عمل بخشش احساسات لذیذی متوجه انسان می گردد. پسدرپایان به این نتیجه می رسیم، کهبخشش وگذشت به منزلهرگذشتن از خطاروپاک کردن عوارض آن می باشد.

نتیجه گذشت وبخشش

گذشت آن چیزی است که آموختن آن ساده واجرای آن سخت ودشوار می باشد. همان گونه که بزرگان دین اسلام درخصوص بخششوگذشت گفته اند آن کسی که انتقام می گیرد. یک روز خوشحال می ماند ولی هرکس که اشتباه وعمل زشت کسی را عفو وبا ببخشد. یک عمراز این عمل نیک خودلذت می برد .چون دربخش همه انرژی های منفی ومخرب بدن آز بدن خارج می گردد. بخشش عملی است که نگرش دایمی است. نیازبه عادت دارد. با بخشش وعفو یک عمل نیک و پسندیده را شروع نمایید. و بطوردایم به جسم وروح وروان خود آرامش اعطا فرمایید ومطمئن باشید که شما با فراری دادن انرژی هایمنفی ازبدن خودبا انجام عمل بخش تمامجسم وجان وروح وروانخوددادرمقابل همه مواردمضربیمه نموده اید. شما بابخشش درحقیقت کینه ها و رنج هارا کنار می گزارید کسانی که به ما آسیب رسانده است. شما درمقابل این عمدل زشت اورا عفو وببخشیدو با این کار خوددرحقیقتر دسته ای گل مریم را روی لباس خود مچاله نموده اید و بوی عطر این گل سراسربدنتان را معطرنموده است. بخشش تصمیمی برای رهایی از احساسات ، رنجش، ویا انتقام نیست

گذشت آن چیزی است کهرآموختن آن ساده ولی اجرای آن بس سخت می باشد، بطورز که دانشمندان دراین خصوص بخشش وگذشت گفته اند آن کسی که انتقام می گیرد، یکخوشی زودگذرمتوجه شخص می شودولی دربخشش وگذشت جسم وجان انسان آلوده به عطرختن دایمی می گردد. بخشش عملی دایمی است، و با سلامت روح وروان رابطه مستقیمی دارد. ورفتارهای مفیدو سازنده انسان را ارتقا می بخشد، وذهن انسان را وادار له تراوش افکارمثبت وسازنده می نماید. وبرعکس انتقام گرفتن ذهن انسانراواداربه تراوش افکارمنفی ومخرب می کند. که ضربه مهلکبرچیکر روح وروان انسان می باشد.

هرکدام ازما انسانها درطول زندگیزمرتکبراشتباهاتیرشده ایم. وازطرف مقابل انتظار داشته ایم که مارا عفو نمایند. معنی بخششدربعضی ازمنابع دینی به آزادکردن معنی شده است یعنی وقتی شماعمل نیک بخشش را انجام می دهید، تمام انرژیهای منفی ومخرب جسم وروح انسان آزادو ازجسم خارج و جای آن را انرژی های مثبت وسازنده پر می نماید. وبه همین علت است که انسان بعدازانجام عمل بخشش احساسات لذیذی متوجه انسان می گردد. پسدرپایان به این نتیجه می رسیم، کهبخشش وگذشت به منزلهرگذشتن از خطاروپاک کردن عوارض آن می باشد.

)علت فحاشی افرادونتایج سوئ آن)

همه افرا جامعه چه زن وچه مرد درجامعه به وفورمشاهده کرده اند که بعضی افراد بهرتحتی با فحاشی و بددهنی شخصیت دیگرانرا هدف قرار میدهند و برای این رفتار زشت خود کلی بهانهرمی آورند. فحاشی و بددهنی یکی ازرفتارهای مخرب ومنفیردرسطح جامعه به شمار می آید. که تآثیرات ناخوشایندی روی دیگران می گذارد. و می تواند سبب افسردگی واضطراب در افراد قربانی می گردد. با توجه به اهمیت این موضوع درمتن فوق بطورمختصر به بررسی کوتاه دلایل بددهنی وراههای مقابله با آن اشاره خواهد شد.

بددهنی و فحاشی نشانه چیست؟؟؟

بددهنی وفحاشی رابطه مستقیمی باوضعیت زندگی خانواده افراد دارد. به این معنی که درخانواده افراد با یکدیگرو یاپدربامادرخانواده ویامادرنسبت بهپدرخانواده احترامی قایل نمی شودو حرفهایزشت و ر فحاشی میکنند وداینجمعرکوچگپک ف زنداندقیقآ اینرفتارهای ناهنجاررا تقلیدکرده ودرآینده همان فحاشی ۰َ وحرفهایزشت را بهدیگران درخارج ازخانواده برزبان می آورند. و ایمن موضوع درجامعه به اثبات رسیده است که درزندگی ر یک شخصی کخودش تعریف کرد کهپدرخانم ومادرخانمش به صراحتدرحضوردختران وپسران حرفهایرکیک وزشتیرا بهیکدیگ ر می گفتند و دو تا دختران این خانواده وقتی ازدواج می کنند دقیقن همان حرفهایزشت وناپسندرا لهشوهرنسبت میدهندو اینرفتارزشت اسباب طلاق وبه هم خوردن زندگی خانوادگی گردیده است. عکس اینموضوع نیز صادق است. مثلآ درخانواده ای کهپدرومادربا احترام باهم برخوردداشته انددقیقآ فرزندان خانواده همان شیوه پسندیده را درپیش گرفته اند و انسانهای موفقی شده اند. باید این موضوع را متذکرشویم که فرد بددهان وفحاش با فحاشی و بددهنی درواقع به خودش داردتوهین می نماید. وقتیوالدین درخانواده درکوچکترینجروبحث بهفحاشی یکدیگرروی می آورند نباید ازفزپرزندان خودانتظار رفتاخوشایندراداشته باشند. جروبحث ومشاجره های جزیی درزندگی باشدیدآتوسط پد ومادرخانواده مدیریت شودک کاربه بددهنی وفحاشی نکشد چون این رفتار اثرسویی برفتارآینده فرزندان خواهد داشت. فرزندان هم رفتارزشت چدرومادررا تقلید کرده و بادیگران خارج ازمنزل خواهند داشت. و به اینرفتارزشت وناپسند عادت خواهند کرد. که درکوچکترین مشاجره د زندگی زناشویی متوسل به بددهنی شوند . و این حرفهای زشت وبددهنی سرانجام جز جدایی و طلاق و یا ضرب وشتم نخواهدداشت.. رعضی ازانسانها آنقدرغرق ناهنجاریهای زندگی شده اند که بددهنی و فحاشی و حرفهایرکیک را مهارت زندگی میداند و به قول خودش تنهاراه انتقام از شوهر همین فحاشی را می داند. بددهنی وفحاشی رفتاری زشت وناپسند استر که ماهیت اخلاقی پدرومادررا درجامعه برملا می نماید. چون فرزند اززبان پدرومادر حرف زدن را می آموزد. کلمات زشت وناپسند به راحتی ازذهن افرادخارج نمی شود. ودحافظه بلندمدت افرادقربانی برای همیشه ذخیره می شود. رفتارهای زشت درحقیقت همچون تیری قلب افرادرا هدف قرار میدهد. اگرفر دی با زن خود و یازن خانه با شوهرخودرفتارناپسندی داشته باشدمطمئن باشد که این رفتارتوهین آمیز تا آخرینراحظه زندگیدرقلب طرف مقابل می ماند. و مهرومحبت خودتانرا د ذهن طرف مقابل ازبین برده اید. وتخم تنفر و و بی مهری را دروجود شریک زندگی خود برای همیشه کاشته اید بددهنی وفحاشی ناشی لگازخشم وعصبانیت طرفین است . ولیزدراوج اعصانیت هم میتوانید اینرفتارزشت خودرا مدیریت نمایید تا سرزنش نشوید و رنج جدایی شما آزارندهد . به امیدروزی که جای بدهنی و فحاشی را حرعگفهایمحبت آمیز بگیرد و همه ماانسانها تخم عطوفت ومعگهربانیرا در بطنزندگی خودبکاریمتابهدرختی تنومندتبدیل گردد. به اید آن روز فدااحمد شاه رحمتی تربت جام.

احترام به خود و دیگران:

حس خوب احترام گذاشتن به دیگران ویامورداحترام قرا رگرفتن دقیقآ حس آرامش ، همان لحظه ای است. که به محض ورودتان به یک مکان افراد حاضر درآنجا همه تلاش شان را می کنند. تا نظرتان را جلب نمایند. مانتد زمانی کهحرف هایتان شنیده می شود. و از لمس حس طلایی عزت واحترام گل ازگلتان می شکفد. . آیا کسی هست که ازاحترامدتنفرداشته باشد ویا کسی هست کهدرجایگاهربالاییرقرار گیردو انتظار داشته باشد که به او احترامدبگذارند. این شخص درواقع بهخودش احترامگذاشته است. وهمچنین اگرکسیزبهدیگری بی احترامی نماید؛ درحقیقت تربیت خانوادگیرخودش را بهدیگرانرمعرفی نموده است. بیشتراندیشمندان جهان براین باور هستند که احترام متقابل است. ورفتار وبرخورد مناسب درکارهای تیمی موقعیت هایزکاری وحتی درروابط خانوادگی باعث می شود. تا علاوه برنزدیکی بیشتر احترام نیز درروابط ما جاری گردد. شاید هرکسی بهرخاطر جایگاه اجتماعیر یاموقیعت مادی وشغلی که دارید. برای شما احترام قائلرگردد. اما احترام گذار و دراینجا احترام گذاشتن. چیزی فراتر ازقراردادهایزکاریروباج دادن های عاطفیزاست.

احترام اصل اساسی درروابط اجتماعی وسیاسی و مالی وخانوادگیراست. اگرشخصی درایجاد روابط اصول احترام را نادیده بگیرد، مسلمآ نتیجه ای عاید اونخواهد شد. چون این احترامراست کهباعثرایجاد روابط می شود. احت اگ ذاشتن به دیگران یعنی تراوش افکارمثبت وسازنده ذهنی شخص واگرشخصی فاقداینرخصیصه خوب باشدیعنی اینکه هیچ نوع تراوش افکارمثبت وسازنده ندارد و تراوش افکارمنفی ومخرب نهتنها شخصیتشرا منفعل می کندبلکه اثرسوییدرروابط اجتماعی ایجاد می کند و باعث آزاردیگران میشود. ( فدااحمدرحمتیبهرعلتخستگیچشمانم اینمقالهرا کوتا نمودم به ایدمیروزی همه افکارمثبت شما.

چرا امپراتوری عثمانی نتوانست اروپا را تسخیرنماید:

امپراتوری عثمانی باتکیه بردین اسلام ومذهب اهل سنت همزمان با سلسله صفوی درایران چنان قدرتی داشته است کهکل کشورهای اروپایی بهوحشت افتاده بودندکه توسط آم پراتوری عثمانی تسخیرشوندو قاره سبز و پر ثروت بهدست اسلام بیفتد. ودراینموقع پدراستعمارپیر دنیا انگلستان سلطه گربه فکرچاره شدند آن هم نهچاره ای که جلویامپراتوری عثمانیرا بگیرند چون این قدرت نظامیرا نداشتند. این پدرسلطه گریک شخصی روحانی وشاعراهل شیعهرا ازلبنان به ایران فرستادندک ایشانپدر محمدباقرمجلسی بوده است و ازایشان برای ارایه مسائل فقهی مذهب نوپای شیعه استفاده ه نمودندو شاهان صفوی باتشکیل گروهای ی بنام گروهچگین بوجودآوردندکه گوشت انسان میخوردند و شاهان کافرصفوری با استفاده اشمشیرونیزه وشکنجه اکثرمردم اهل سنت ایرانرا شیعه نموندو مذهب رسمی ایران شدمذهب شیعه و بیشترمناطق سنی نشین فقیررا باتطمیع شیعه نمودند. و اقلیت کوچکی درسراسرمرزهای ایران توانستندمذهیگب سنی خودشانرا حفظ نمایند. و بعدکه سلسله صفویجایپایخودرا درایران بهرعنوانحکم محکم نمودنددستربهدامن انگلیس شدندو برادران شررلی ازانگلستان به ایران آمدندوارتش ایرانرا مجهزبه سلاح گرم نمودند که امپراتوری عثمانی ازسمت شرق کشورش همیشه با شاهان صفوری درگیرجنگ بودندو ایندرگیزی ها باعث ضعیف شدن قدرت عثمانی ها شد و این ضعف نظامیباعث گردیدکه کشورهایاروپایی دیگرتحساس خطرنکنند و ارتش صفویان با سواستفاده از عقایدمذهبی شیعیان نوپا ارتشی قویدرست کردندکه ازبکهارا درش

رق نابودنمودندو امپراتوی عثمانی هم ضعیف بشود.. حامیانمذهب اهل سنتدرشرق وغرب درگیرمحلفظت ازخودشدند ومردم اهل سنت باقی مانده ایران درمقابل ارتش خونحوارصفوی بی پنا شدند و از اون عده سنیباقیمانده هم بیشترشان به مذهب جدیدشیع گردیدند. و پسرآقایمقصودعلی مجلسی بنام محمدتقی یامحمدباقرمجلسی یک کتاب صدوده جلدی بهرشته تحریردرآوردکه شدمنبع ومآخذ فقهی مذهی شیعه و درواقع پدراستعماردنیا یعنی انگلستان با ایجادمذهب شیعه قدرت اسلام آنروز کهمی توانستکل اروپاراتسخیربکند آنچنان ضعیف شدکه هردو حکومت صفوی وعثمانی دربرابر قدرترهای اروپایی نفوذپذیرشدند وکم کم نابودگردیدندولی تخم نفاق و دشمنی را دربینمسلمانی که درآن زمان باتحاد میتوانستندکل دنیارا تسخیرنمایند به ورطه نابودیکشیده شدورعلت آن همجنگها وکشمش هایی بودکه بین ایرانیان وعثمانی بوجودآمده بود شدند.. ودیگرکشورهای اروپایی ازمسلمان وارتش اسلام ترسی نداشت چون دربین ارتش اسلام تخم نفاق وجداییرا باسیاست های استعماری خود کاشته بودند و بدین طریق توانستندبیشترکشورهای اسلامیتحت مستعمره خودشاندربیاورند و این سیاست افرقه افکنانه انگلستان هنوزهم ادامهدارد و ازکشورهای اسلامی بهره کشی حیکنند . ولی کشور ایران فعلی باتقویت ارتش سپاه مشتمحکمیبردهان انگلستان بزنندو پوزه آنانرا بخاکبمالندو علت آن هم اتحادبین مذاهب مردم ایران است کباوحدت توانستندکشورقوی دربینکشورهای اسلامی بوجودآید پاینده ایران اسلامی وایران یکپارچه ونابودباد اسراییل ودولت های سلطه گر