آیا غم مردم درتازیخ نهان وگم می شود؟؟؟؟

جواب این سوال به علت اینکه جنبه علمی و سیاسی واجتماعی و عقیدتی دارد بحث یسیارمفصلی است که جواب آنرا باید یک فردی بدهدکه تحصیلات سیاسی و اجتماعی و مذهبی دارد. ولی بنده جوابی را میدهم کهدرخوراطلاعات بنده می باشدو شایدنتوانم به عمق موضوع برسم ولی نمیگذارم این سوال بی جواب بماندو درحداطلاعات اندکیکهدارم جوابرا ارایه می کنم. غم های مردم درجوامع انسانی دارای منابع مختلفی است. بعضی ازغمها ناشیزازظلم وستم حکام است. که این غمها باگذشت زمان بهوزطه فراموشی سپرده میشود وتاثیرخانمان براندازی درتاریخ برای انسانها نخواهد داشت. بعضی ازرنج ها وغمها ناشی ازفقراقتصادی ازفقراقتصادی است کهگریبانگیر مردم می شود. واین غمهاورنجها را مردمدرطول تاریخ شاهد بوده اند که باتلاش وکوشش و ازخودگذشتگی توانسته اند ازشرآن خلاص شده و وبه موفقیت برسند.. اینرنج وغمها تاثیرخیلی عمیقی برانسانها نگذاشته است واما!!!! رنج وغم هایی که به علت فقرفرهنگی درجامعه ایجاد می گردد. این رنج وغمها درحقیقت معضل بزرگی است که با استفاده ازاحساسات اقشار عام جامعه بوجودآورده می شود مثل ارایه فرهنگهای غلط اسلامی ومذهبی که ازعدم توانایی علمی مردم سو استفاده می کنندو مردم را به سمت وسوی روش های اشتباه سوق میدهند و یکروش غلطرا دراذهانمردم تحمیل میکنندو مردم همبا استمرار اینحرکت آنرا تبدیل به یکفرهنگ می کنند ک درنزد مردم دارای ارزش می شود ‌ که نهی این اعمال توسط فردی آگاه درگیری وتشنج اجتماعیرا بهدنبال دارد. بعضی اوقات این فرهنگهای غلط سناریوی ارباب قدرت است که دراتاق های فکر سرمداران قدرت تبدیل به یک راه وروش می شود تا ارباب زر وزوربتواند مدت بیشتری ازمردم عام سواری بگیرند. این سناریوی ارایه شده توسط قدرتهای علمی خودفروخته ها بهمرورزمان تبدیل به یک فرهنگ وهنجار می شود که اگرشخصی راه صحیحرا به توده عام بفماندو توضیح دهد توده عام آن شخص یا اشخاصرا گمراه ومرتد می خوانند و ارباب قدرت که درچشت این سناریو است چون این فرهنگ خودساخته تراوش افکارشان است شدیدآبا مخالفین برخورد می نمایندت به مردم بقبولانند که حامی وطرفداراین فرهنگ است و افراد چاچلوسرا هم برایتداوم اینفرهنگدربین اقشارمردمگسیل نی دارند تا از فرهنگی کهناشی از تراوش افکارشان است حمایت کنند.. مردم ازاین غم ورنج بایدبترسندو به هوش باشند . چون اینرغم ورنج بدن صدمه جسمی افکارمردمرا هدف قرار میدهد افکلگارزشت و غیرعلمیرا برمردم تحمیل میکنند تا یکگروه عظیم ازمردمرا طرفدارتفکرخرافی خودبنمایندو بوسیله اینگروه عظیم بتوانندبرمردم حکومت نمایند. این غم ورنج خیلی خطری است چون عقایدو باور مردمرا هدف قرارمیدهند مثل مثلآ تبلیغ مسحییت ازطریق رسانه هایماهواره ای کهدقیقآ افکارقشرجوانرا هدف گلوله هایخونین خود قرارحی دهندو دیری نمی چایدکه جوانانگروه گروه راه انحرافرا درچیش میرگیرند کهمبارزه با آن وارآسانی تیست واین غم ورنج چون ابدیل به یک فرهنگ وتفکرشده است به زودی ازیین نمی رودبلکه اینغم ورنج ازنسلی به نسل دیگر منتقل حی شودو هرچه ازعمراین فرخگهنگ غلط بیشتربگذردطرفداران بیشتری جیدا نی کنندچون ما بچه مسلمانها باتحقیق دین خودرا نمیمذیریم بلکه دینما ارثی استچون چدرم مسلمان شیعه استمنم مسلمان شیعه میشوم وهمچنینمردم اهل سنت همگیراه وروش مذهبی خودشانرا ازنسل هایگذشته به ارث می برندو براساس تفکرخانوادگی شیعه دیا سنی و یابهایی می شوند این دردورنج وغم معضل بزرگی است چون این معضل جسمرا هدف قرار نمیدهد بلکه اینمعضلاجتماعی دقیقنمغزو افکارانسانرا هدف قرارمیدهد‌ ومز مرا به سویگمراهی سوق میدهدکه امیدمی رود که جونان تحصیل کرده ایران ما راخه وروش زندگی سیاسی واجتماعی ومذهبی خورشانرا با تحقیق و علمی یادبگیرندو تابه موققیتهای اجتماعیروسیاسی وعلمی خوبی دست یلبند‌ به امید آن روز

(چشمه زیبا خانم)

همین سن پسرانودختران روستا به ۱۴ تا ۱۵ میرسیدسوال میکردندکهچرا به این چشمه میگویندچشمهزیبا و بزرگان ازجواب دادن ترفه می رفتند چکن سرگذشت این نام برای جوانان ونوجوانان بی شرمی تلقی می شد. یک روزدلداریکی از جوانان روستا ازمادرش سوال کرد نادر چرا به اینجشمه میگویندچشمه زیبا مادرباهوش درجواب پسر باهوش خودش گفت پسرم دختری بوده به نام زیباودرمحل این جشمه مشک آبش پاره شده وتمام بدنش خیث می شو به همین علت اسم اینچشمهراگذاشتند چشمه زیبا. پسرگنجکاو دواندوان بهجمع جوانانروستا می پیونددومیگویدبچه ها من علتنامگزارب چشمه زیبارا پیدا کردم یکروزدختری بنام زیبامشکآبش سرچشمه پاره میشودولباسش خیس آب میشودو اسمچشمهرا به نام اینرپدخترنیگزارتگند. ساربان روستا که آدممیرمردی بود به جمع جوانان اضافه میشود. ومتوجه مشاجره جوانان میشود جلونی آیدو ازجوانی میپرسدکه َما چرا مشاجره می کنید ؟؟ یکی ازبچه هاجواب میده آکهما نیخواهیم بدانیم که چرا اسم اینچشمه بالادستروستارا چشمه زیبا می گویند پیرمردنی گویدمن علترا به شما میگویم به شرطی که علت آندرهمینجا ابدیل به سکوت شودوگرنه دعوای خونین بهراه نی افتد چندتا ازجوانان بهمحض شنیدن اینجمله ازدهان ساربانکنجکاو می شود و شترچران یا همان ساربان کم شانس میگویدبچه ها دراین روستا پنجاه سال قبل یکدخترخیلی زیباوخوشکل دراینروستا بوده استکه الان هم هستوخیلی پیرشده است و خان اینروستا باتفنگش میرود سرچشمه برای شکارکبک وجشمش می لفتدبه زیبا خانم و وسوسه میشود و بعزیبا پیشنهادرابطه را میدهدولیزیبا دخترپاکی بوده وبع پیشنهادخان جواب رد میدهدو خان هم یکتیرباتفنگش شلیک نی کندوزیبا بهوحشت می افتدو تسبیم خان میشود و خان حرام زاده به ایندخترشجاع تجاوز میکندو ازاون زمان اسم اینچشمه به نام اوگذاشته می شودچون زیبا روزبعدازاینموضوع سرهمینچشمه زهر نی خوردوخودکشی می کند. و جنازه زیبارا با آب هنینچشمه غسلدادندو درروی تمه چشمه به خاک سپردندو این سرنوشتزیبادرس عبرتی برایدختران اینروستا شده است که تتهایی اصلا دنبال آب وهیزم نروند و طمعه نابکاران نُشوند. رحمت بر زیبا وجاکی زیبا و لعنت برخان وناپاکی خان

انسان چه زمانی عوض می شود و شخصیتدیگری پیدا می کند.

انسان موجودی اجتماعی است که خداوندبه اینموجودنیرویتفکروتعقل و فکرواندیشه داده است و انسان با استفاده ازنیرویتعقل وتفکر میتواندخودش را ازبقیه موجودات متمایز کند و به سمت پیشرفت ویا به سمت وسوی زشتی و بدی برود انسان درطول زندگی بعضی اوقات با خوبی و باتراوش افکارمثبت و سازنده به سمتی حرکت می کندتا رفتاروکردارش باعث عمران وآبادی جامعه گردد ونه تنها این حرکت اورا به سوی پیشرفت می برد بلکه باعث تحرک جامعه به سمت و سوی انسانیت می گردد و این مهم زمانی میسر می شودکه انسان هم آغوش حقیقت خواهی و راستی ودزستی می شود. و اینموجودمتعقل حقیقترا می شناسد و سعی می کندکه دیگرمسیرانحراف را نرود. انسان دراین زمان عوض می شود و آن زمانی است کهجزحقیقت چیزیرا نخواهدو جزبه سوی حقیق به سمت دیگری نرودو جزحقیقت چیزی را ننویسد وجزحقیق بهراه دیگری نمیرود . درایندوره اززندگی است که این انسان حقیقت را شناخته است وجزبه سمت وسوی حقیقت به جهت وسمت وسویدیگری نمی رود و حالا زمانی است. انسان جایگاه واقعی خودرا پیدا کرده است واومسیرزندگیش را عوض کرده و شخصیت وافکاروکردارو پندارشرا خدایی کرده است و او درحقیقت دربرهه ای اززمان قرارگرفته است که درشرفر عوض شدن است آن هم عوض شدنی کهبهجز راهراستورزسترا نمی رود و اومسیرزندگیش را خدایی کرده است وجزب به راه صدلقت راستی مسیردیگریرا نمی رود و این شخص ا ول نیت خود را اصلاح کرده است و بعداز آنکردارو عملشرا تغییرداده است و سومین رفتارش گفتارزیبا وپسندیده است که چون این گفتارناشی ازنیت یاپندارخوب استمسلمآ جزبه کرداروگفتارخداگونه به چیز دیگری نمیرود چون نیت یاپندارنیک بوده است واین نیت خوب عمل انسانرا نیک وخوب کرده است واینکردار گفتارخوبرا برای انسان به ارمغان آورده است وباعث شده استکه به کلی جایگاه انسان عوض شود و انسان به کلی عوض شودومسیرخداگونه شدنرا درپیش می گیرد و خدایی می شود. به امیدروزی که همه مسلمانانمادیاتی بتوانندبهجای مادیاتی شدن خدایی شدنرا سرلوحه رفتارخود نمایندو خداگونه بودن بهدیدارخدا بروندبه امید آن روز.