دهکده عمو جلال دردامنه کوهی بنا شده بودو آب کشاورزی روستا از درهای عنیق کوهستان جاری بود. و زمین های چای کوه که متشکل ازآبرفت هایی دامنه ها بودو خاکبرگدرختان بنه وبلوط این اراضی را خیلی حاصل خیز کرده بود . که هرساله درآمد های خیلی زیادنصیب مردم می شد.دراین روستا یک مردی آقا وسرورزندگی می کرد که توسط یک عده ارازل واوباش مجبوربه فراراز این روستا گردیدو یکنفردیگر از روستاهای خیلی دوربه این روستا مهاجرت و ساکن شد. واو آدمزرنگی بودوبعداز سکونت ۰ند ساله متوجه اوضاع اینروستا گردید و با نفوذ دردل عده زیادی از مردان درمسجدجلسه ترتیب دادو از همه کشاورزان خواست تا اورا بعنوان ارباب روستا انتخاب نمایندو او وعده های زیادی به مردمدادومردمرهمرخوش باورو گول دعده های اورا خورده وطی تنظیم صدرتمجلس دبیر خان بعنوان ارباب روستا شناخته می شد. او که آدم زرنگی بودبه مردم پیشتهاد کرد. یکصندوق ذخیره پول درروستا ایجادنمایندوکشاورزان درآمدهایمازادبرخرج زندگیرا به صندوق یسمارند تا مدیرصندوق دبیرخان باعث عمران وآبادی روستا بشود حدود پانزده سال ازاین موضوع گذشت وصندوق تحت سرپرستی دبیرخان دارای سرمایه چندمیلیاردی شد.دبیرخان اصالتآ اهل همینکشور ولی ازحگجتگنوب کشور بودولی اینروستا در شمالی ترین نقطه کشوروجود داشت. مردمروستای دیرخان بنام هیزم آباد مردمی فقیربودندکه ازطریق فروش هیزم معاش زندگی خودشانرا تامین می نمودند. دبیرخان بامدیریتراینصندق و مظلومیت مردم جای پای خودرا محکم کرده بود و چندخانوارازروستای هیزم آباد خودبه روستای عموجلال کوچاند. و جوانان ایندخانواده هاردرکارهای پردرآمدگماشترو طولی نکشیدکه گدا و گشنه های هیزم آباد عده زیادی شدند. و همگی ازاطرافیان دبیرخان گردیدند. دبیران در اساس نامه اولیه حضورخودش وتاسیس صندق مدیریترخودشرامادامرالعمرمعرفی نمود و ارثی خانوادگی مردم روستا ی عموجلال سوادآنچنانی نداشتندکه متوجه حیله دبیرخان بشوندو بهراحتی یک ارباب بالاسربرای خودبوجودآورده بودندکهحتی حق برکناری اورا هم نداشتند . روزها وماهها وسالها درحالگذر بودوجمعیت روستای عموجلال به هزاران نفررسیدو روستا به اندازه یک شهربزرگ گسترش یافت و دبیرخان ازاینرفزصت اسافاده کردو جنعیتزیادیرا از جنوب کشوربه اینمنطقه منتقل کردو طرفداران خودشرارخیلی گسترش داد . حال حاج آقا دبیرخان فرداول شهرعموجلال شده استروکم کم ادعایریاستبه کشوررا نمودودراینرآزمونچیروز و ری
کشور شدو ضمتریاستبرکشودهم۰نان مدیریت صندق شهرعموجلالرا همربرعهده داشت. و این صندق ازدرآمد محصولات کشاورزی وفروش زمیندهای مسکونی پس اندازی را ذخیره کردکه حتی کشوربه این صندق محتاج بود. زلزله درکشور اافاق افتاد و خانه هایمسکونی بیشترجردم خراب شدودولت هم سرمایه ساخت منزل برای مردم را نداشت. مردم جنوب وشرق وغرب دو شمال متضررگردیدند ودولتمجبورشدکهدست نیازبه سوی صندوق عموجلال دراز نمایدو دراینرابطه جلسه فوری بامدیرعامل حاج آقا دبیرخان و اعضای صندوق برگزارگردید واعضاموافقت کردندکه پول به مردم نیازمنددرقبال دریافت وثیقه بدهندتا مردم بتوانتد زندگی خودشان را بسازند . درهمینموقع درکشورهمسایه طوفان وسیلاب هزاران خانواررا متواری و همه منازل و زمین های کشاورزی را نابودگردید. حاج آقادبیرخان که آدم دلسوزی بود وقتی زندگی مردم کشورهمسایه رامشاهده کرد تصمیم گرفت که بدون هماهنگیبا اعضای صندوق وهیئت مدیره به آن مردم هم کمک نمایدو او ثروت زیادی را به مردم کشور همسایه سرازیر کرد.
این عمل دبیرخان بهانه ای شد برای مخالفان و تحریک مردم علیه این مرد انساندوست و وطولی نکشیدک دبیرخان ازقدرت ساقط و محاکمه وحکم اعدام برایش صادرشدو صنددق میلیاردی عموجلال حالا صنددقی شده است که فقط دارای چندصندلی و چندمیز فزسوده می باشد بدون برگشت ثروت به صندق چون هیچ وثیقه ای ازجردم دریافتنشده بود تا این سرمایه برگشت کند .
+ نوشته شده در جمعه شانزدهم آذر ۱۴۰۳ ساعت ۷:۱۲ ب.ظ توسط فدااحمد رحمتی
|