خانم معلم معتاد
در سن ۲۰ سالگیبامدرک دیپلم به استخدام نهضت در آمدم و درمقطع ابندایی تدریس می کردم ودرسال خردادماه سال ۱۳۷۱به عقدیکمعلم نهضت درآمدم که ایشانردرتدریس ومدیریت خیلی قوی بودندوهمیشه چندقدم عالی ازدیگران جلو بودندو سال تحصیلی ۷۱و۷۲ بانامزدخودم توی یک روستار بودیم و زندگیخیلی شیرینی هم داشتم. من درخانواده ای بزرگ شده بودم کهپدرم معتادبه هروئن ومادرم هم خرده فروش مواد بود. و مدتیپدرم برای تامینموادش مشکلرداشت ومنوباتشویق معتادکردند کهمن ازطریق خودفروشیموادخودم وپدرمرا تامین نمایم. اون زمان جوان بودم و مصرف مواد خیلی ازظاهرم مشخص نمی شد. و من قبل ازدواج درحقیقت بیوه شده بودم وقصدداشتم با یکمرد دوزنه ازدواج نمایم که اسباب افسردگی یکجوان بر گردنم نیفتد. ولیمادرم منو بنام یکدوشیزه به شوهردادندو اون جوان هم بعدازمتوجه شدن از موقعیت من دچارافسردگی شدید شدو بازهم من بهجای طرفداری ازایشان بهتحریک مادرم اورا دروغگو معرفی کردم واوهم بعدازسه سال منوطلاق داد. ومن برایرفتن بهروستاهایدورتنها شدم و مصرف موادکم کم چهره وتیپ قیلفه امرا به هم ریختوبهدکترنراجعه کردم برای تقویت انرژی دکاگترگفت کسیرکهموادمصرف میرکندبایدیک سره میوه مصرف کندتاچهره وتیپ وقیافه اش به هم نریزد.
منم طبق دستوردکترعمل کردم وتوانستم ظاهرخودمرا حفظ نمایم ولی تاثیر بدی رویتدریس درس برای بچه ا گذاشت چون بیشتروقتها سرکلاس خواب بودم وبچه ها هم بیرونورزش میکردندو ازنهض استخدام آموزشوچروش شدم وخوب توانستم اعتیادخودمرا مخفی نگهدارم وتا سال ۱۴۰۲ کهبازنشست شدمکسی حتی شوهرم متوجه اعتیاد من نشدولی بعدازبلگازنشستگیرکهدیگه ترسی نداشتم مصرف موادم خیلی بیشترشد به حدیرکه ظرف مدت یک سالررازحگجلوی یکی ازهمکارعبورحیرکردم اونگاهی به من کردو به دوستش گفت وای بیینمصرف موادچی حی کندایندخانم معلم بوده که بازنشست شده قیافه اشمثل اجنه ها شده است. وقتی اینحرفرا شنیدم رفتم به خانهجلوی آینه بهخودم نگاه کردم وجتوجه شدم کهلک هایسیاه درجاجایصورتم واقعآ مثل اجنه ها شده ام اوراست می گفت سی سال مصرف موادو خودفروشیرمخفیانه طوری که نه شوهرونه اراره مربوطه متوجهرایندخیانت من نشدند و من خودمرا چیروزحیدانستم ولی شکستخورده بدبختی هستمرکه سی سال سرخودمکلاه گذاشتمرولهدانش آموز طفل ابتدایی خیانت نمودم بدرفتاری وکتک کاری بچه ها و نداشتن قدرت تدریس و خیانت به شوهراول و شوهردوم ومخفیرکاریروکثافتکاری همه وهمهازدست آوردههای اعتیاد مخفی است. الان کهنزدیکبه سن ۶۰ هستم ازخودم خجالت می کشمودلم نیخواهدبروم شوهرادلمرا ببینم ازاوحلالیت بگیرم ولیچگونه بگویم کهخودفروش بوده ام واگربگویم اوبه منتف می اندازد. خدا منوبلخشدو منو عاقبت بخیربکندهرچندمیدانم که عاقبت بخیرنمی شوم چون آه وناله جوانچاک مردمرابهدنبالرخودم دارم.
در خصوص مشکلات اجتماعی وحقوقی تربت جام
