ا(حمدخان )مردی ازجنس شجاعت ومردانگی
مردی ازجنس شجاعتو شهامت مرد با اراده ای پولادین اراده ای که پنجاه سال با آن اراده حصاریرا در مرز خشک کشورش باکشورهمسایه کشیده بود و هیچ سارق و اشراری یارای عبور ازین حصار را نداشت حصاری کهباچشم دیده نمیشد. اما دیواری به بلندای شهامت وشجاعت احمدخان وظیفه پرست بود. هموطنش دردره ای پرازسخره در نقطه صفرمرزی مشغولزندگی بودو شغل ودامداریوکشاورزیش را ادامه میداد در برهه ای اززمان که کشورهمسایه با نیروهایشوروی اشغالشده بود و قانون ومقرراتیبرآن حاکم نبود و اشرارکشورهمسایه گله های گوسفندرا سرقت میکردندو آدمربایی مینمودند. اما در منطقه مرزی محل سکونت احمدخان اشرارو سارقی را یارای تجاوز ازحصاراراده احمدخان نبود که آدمربایی یا کارهای دیگری را انجام دهند. آری مرز هفتادتا۸۰ کیلومتری ازخاکبادک تا روستای شرشری مردم مرز نشین حتی ازیک منبع آبادآشامیدنی استفاده میکردند. و مردم کشورهمسایه به خوداجازه نمیداد که نوبت برداشت ِگآب یک ایرانیرا نادیده بگیرد. جنم و جبروت این مرد ایرانی توان را ازوجود خیانت کارسلب میکرد و اسم و آوازه اش مرز ایرانرادر نوردیده بود. و لرزه برجان واراده متجاوز انداخته بود. خانه نشیمن این مرد باغیرت مطمئنآ در ایندوره یک خانه بومگزدی میشدکه هزاران ترویسترا جذب میکرد و کسانی که مرحوم مغفوراحمدخانرادیده اند میگویند که وجود چنین افراد هر۲۰۰ سال شاید یکنفرمثل احمدخان پیدا شود. این بزرگمرد دربهارسال۱۳۶۵ چشم ازجهان فروبست. و مردم بی پنایمرزنشین تنهاشدند که دست سرد متجاوزین امنیت منطقهرا مخاطره نمود. خداوند احمدخدخانرا غرق رحمت نماید که مرددلسوز و شجاع و انسان دوست بود.
در خصوص مشکلات اجتماعی وحقوقی تربت جام
